خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نشانه

در حال سبزی خورد کردن هستم و چاقویی تیز را انتخاب کرده ام و در عین حال به شرایط فکر می کنم. ناگاه به پیام های پی در پی تلگرام که انگار قرار است گوشی من را منفجر کند می نگرم. پیام هایی که پاسخگویی به آن ها خیلی از مشکلات پیش رویم را حل می کند ولی خیلی به دلم نمی نشیند. لحظه ای به درآمد حاصل فکر و توجیه المسائل ذهنم را می گشایم. قفل گوشی را باز می کنم و می خواهم اولین جواب مثبت را بدهم. ناگاه رنگم می پرد... وای فشارم افتاده و با شدت زمین می خورم. گمان می کنم مچ دستم را  کامل بریده باشم ولی نه... رد چاقو را روی میز نهارخوری می بینم که منحرف شده و به خیر گذشته و تنها ناخنم بریده شده است. مات و مبهوت با دستی لرزان دنبال آب می گردم که ناگاه دوباره گوشی ام به صدا در می آید. جدای از شکر بی اندازه خداوند به خاطر بخشیدن نعمات زیاد و سلامتی و رفع بلا ناگاه یاد داستان حضرت علی و برادرش عقیل و همچنین داستان لگد زدن شتر به شیخ رجب علی خیاط می افتم. 

+ خیلی برای اهدافم تلاش می کنم راه مستقیم فعلا جواب خوبی نمی دهد و راه میان بر هم هشدارش آمده و هر گونه توجیه المسائل را نابود می کند. نمی دانم جز صبر راهی هست؟

+ اگر عمری باشد دوست دارم مدتی افتخاری حرفه غسالی پیشه کنم. فکر می کنم در آن عبرت، تجربه، امید و انگیزه را می توان فراوان یافت.

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

منطق شتری

امروز صبح رفتم فروشگاه سر کوچه و بطری نیم لیتری شیر شتر با قیمت 3000 تومن نظرمو جلب کرد. از سبد خریدم یک لیتری شیر گاو رو برداشتم و اونو با نیم لیتری شیر شتر عوض کردم و با لبخندی به صاحب فروشگاه گفتم .... وانظر الی الابل کیف خلقت.... در این شیر شتر حکمت هاست که ما غافلیم.

وقتی چرتکه می زد دیدم سی هزار تومن بابت اون شیر زد گفتم قیمتش 30 هزار تومنه؟ گفت بله... گفتم حاجی خدا می دونسته شتر خیلی مالی هم نیست که توی یک آیه بهش اشاره کرده وگرنه ارزشی داشت مثل گاو 50 صفحه از قرآن (سوره بقره)رو به اسمش سند شش دانگ (البته از کل قرآن بگیریم نیم دانگ میشه) می زد و دوباره همون بطری یه لیتری شیر گاو رو برداشتم.

جدای از طنز بودن ماجرا خیلی از تحلیل های ما از دین همینه... 

این روزها به کرات احادیث نزول کرونا رو در منبرها از افرادی خاص می شنوم که فرق کرون با کرونا رو نمی دونند.

از نظر اون ها همه چیز از قبل تو قرآن و حدیث اومده ولی جالبی کار اینجاس هر حادثه یا اکتشافاتی قبل از این که توی دنیای واقعی اتفاق بیفته از متون دینی کشف نمیشه... حدیثی شنیدم که فراگیری کرونا رو پیش بینی و در اون کشتن کبائر و ضعف صغائر با این ویروس 1400 سال قبل پیش بینی شده بود و احتمالا ده ها حدیث با این مضامین در روزهای آینده استخراج خواهد شد ولی مطمئنم تا زمانی که این بیماری در این دنیا درمان نشود و یا نابود نشود و یا بشر را نابود نکند هیچ حدیثی آینده آن را پیش بینی نمی کند مگر همان ادعاهای تکراری روغن بفنشه در ما تحت و یا ادرار شتر و داروی امام کاظم ...

  • مسافر