خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسافر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آرزو و هدف

344- من خیلی دانش ادبی ندارم و فرق بین آرزو و هدف را نمی دانم ولی به نظرم آرزو برخواسته از همه تمایلات طبیعی متنوع انسان(فارغ از خوب یا بد بودن آن) می باشد ولی هدف را خود انسان با توجه به ذات و درونش (خوب یا بد، بزرگ یا کوچک) از بین این آرزوها انتخاب می کند و با گذشت زمان و به شرط تلاش و همت به سمت اهدافش نزدیک و از سایر آرزوهایش فاصله می گیرد. (خودم دوباره بخواهم مطالعه کنم ممکن است مفهوم جمله را متوجه نشوم.)

حداکثر تا 10 سال قبل شاید منزل شیک و ماشین لوکس و زندگی آرام در رده ی آرزوهای من بودند ولی با گذشت زمان جای خود را به اهدافی دادند که شاید متفاوت تر بودند البته این تنها ناشی از جهش تفکرات و خود وجودی من نبود و البته شرایط مختلف محیط هم بی تاثیر نبودند. البته این تغییر مسیر دلیلی نبود که من همه این تیپ آرزوها را دست نیافتنی دیده باشم.

گروهی از آرزوها که به نظر من انسان باید آن را از لیست اهدافش حذف کند، آرزوهای محال هستند و تشخیص درست و به موقع آرزوهای محال و حذف آن از اهداف زندگی تاثیر بسزایی  در موفقیت انسان در آینده زندگی او خواهد داشت ولی تنها معیاری که شاید موجب این تشخیص شود خود انسان می باشد که بیشترین شناخت را از خود دارد و یقینا هر چه بیشتر در مسیر خودشناسی گام برداشته باشد در این راه موفق تر است.

آخرین بار دو سال قبل در چنین روزهایی یک آرزوی بزرگم را از جاده اهدافم حذف کردم (که البته خیلی دردناک بود و شاید تا ماه ها من را در قالب جنگ درونی آزار می داد و لحظه ای خاطرم را رها نمی کرد) ولی هیچ گاه متوجه نشدم که آیا حذف آن آرزو از مسیر اهدافم که اثرات آن هنوز هم گاه دامن گیرم هست اصلا کار درستی بود و اگر بود تا چقدر درست بود؟

+نظر شما چیست؟

+متن مبهمی بود و جز اندک هوشیاران عالم معنا به مفاهیم آن پی نبرند.

+احتمالا #ادامه_دارد

 

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

تصمیم دارم تا زمانی که نظر جدیدی دریافت نکنم پست جدیدی نگذارم. امیدوارم این زمان به درازا نکشد. :-)

352-

تاکی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهائی که دلش زار غم توست

هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از عاطفت دم به دم توست

تقصیر خیالی به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

 

 

بیشتر بشنوید

  • مسافر