303-
واژه دانشگاه زندکی ابتکار خودم نیست بلکه سال ها قبل دو کتاب با عناوین "دانشگاه زندگی" و "شادی و زندگی" از استاد خودم و پدر علم مکانیک در ایران جناب دکتر مهدی بهادری نژاد خوندم که البته خوندنشو به شما هم توصیه می کنم.
در اینجا هدفم تبلیغ اون کتاب البته نیست ولی دور از واقعیت هم نیست که زندگی رو چون دانشگاهی ببینیم که قراره ازش درس هایی یاد بگیریم. در ادامه درس هایی که تاکنون من از زندگی یاد گرفتم رو می نویسم. شما هم از آموخته هاتون در دانشگاه زندگی برایم بنویسید.
درس اول: سعی کنم که هیچ گاه به کسی آسیب نرسانم و در حد امکان مدیون کسی نشوم.
درس دوم: هیچ گاه به شخصیت کسی توهین نکنم و همواره مراعات سن و سال افراد را فارغ از جایگاه حقوقیشان داشته باشم.
درس سوم: تا جایی که امکان دارد قوی باشم و این قدرت را در راستای تغییراتی به سوی ایده آل هایی که در ذهن دارم به کار ببرم.
درس چهارم: هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی دروغ نکویم و خلف وعده نکنم.
درس پنجم: مشورت با دیگران در برنامه ام باشد ولی یادم باشد که بهترین مدیر برای خودم در نهایت خودم خواهم بود.
درس ششم: کمتر دعا کنم و بیشتر برای خواسته هایم تلاش کنم.
هر روز با دیدن افراد به آن ها انرژی مضاعفی را منتقل کنم.
درس هفتم: جزئیات و آنچه در دل دارم را جز با افراد محدودی در میان نگذارم و در گفتن آن اغراق نکنم.
درس هشتم: بعد از اذان صبح فعالیتم را شروع و با انگیزه کارهایم را ادامه دهم.
درس نهم: فضای مجازی را به صورت محدود داشته باشم و بیشتر وقتم را صرف افراد حقیقی اطرافم کنم.
درس دهم: فرهنگ جهاد و فداکاری سررشته کارم باشد.
درس یازدهم: از هر کاری که کوچکترین کمکی به اطرافیان و افراد ضعیف تر از خودم می کند دریغ نکنم.
درس دوازدهم: همواره آرامشم رو در هر حالی حفظ کنم و از صدای بلند کسی نترسم و نامردمی های محدود افراد از نیمچه جوانمردی که ممکن است در وجود من باشد نکاهد.
ادامه دارد...