336- هر روز صبح در راه منزل تا محل کار به این فکر می کنم که مبادا به بیماری های لاعلاج (و شاید کم علاج) کبر و یا زهد و ریا دچار شوم. البته غرور مفهومی وسیع تر از تکبر دارد و تکبر غالبا وزن منفی مفهوم غرور را می رساند؛ چیزی که ما شهرستانی ها آن را "خود شاخ پنداری مضمن" می دانیم. سال ها قبل با خودم نیت کردم که در هر رسته بالا و یا پایینی که در مسیر زندگیم در آینده قرار گرفتم هیچ گاه با رفتار و کردارم شخصیت و کرامت انسانی فردی را حتی در درون خودش خورد نکنم. آن زمان با خودم تصمیم گرفتم که مراقب باشم امور شخصیم هیچ گاه به شخص دیگری واگذار نشود و در همین راستا یک سری امور مثل شستن ظرف و البسه خودم را تا جایی که امکان داشت به هیچ کس محول نکنم حتی این عادت و عهد موجب شد تا در جلسات و محیط کارم در این 8 سال از خوردن چایی صرف نظر کنم چون نمی خواستم کسی با برداشتن لیوان از جلوی من شستن آن کرامت نفس خود را در مقابل حقیری چون من خورد نماید. حتی نذرهای خود با خدای خود در ایام مذهبی را از مبالغ نقدی به جمع کردن آشغال از معابر عمومی و یا شستن ظروف و واکس زدن کفش ها تغییر دادم (نمی خواهم بگویم مسائل اقتصادی در این تغییر بی تاثیر بودند ولی تاثیرشان ناچیز بود.)؛چرا که تواضع و فروتنی عصاره جوانمردیست.
افتادگی آموز اگر طالب فیضی***هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
إِنَّ ٱلَّذِینَ کَذَّبُوا۟ بِـَٔایَٰتِنَا وَٱسْتَکْبَرُوا۟ عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدْخُلُونَ ٱلْجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلْجَمَلُ فِى سَمِّ ٱلْخِیَاطِ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِى ٱلْمُجْرِمِینَ
شاخه ی دیگر غرور کاملا در تضاد با تکبر می باشدکه من آن را غرور مثبت می نامم. این غرور همان غروریست که کرامت نفس انسان را بالا می برد و انسان های دارای ضعف شخصیتی و یا دارای عقده حقارت غالبا از آن محرومند. غروریست که انسان مانع از ضعف و اظهار عجز در مقابل دیگر مخلوقات می شود. غروری که قناعت را برای انسان به ارمغان آورده و حرص و طمع بی نهایت را از او دور می سازد. من خود بارها شیرینی این غرور را چشیده ام. یک بار در سال 86 از یک استاد ریاضی که هنوز هم به ایشان ارادت دارم سوالی پرسیدم و ایشان با قهقهه و پوزخندی ناجور جلوی جمعی چهل نفره من را مورد تمسخر قرار داده و سوالم را بدیهی خوانده و با نابغه خواندن من به طنز آن غرور من را شکست. این ماجرا آن قدر بر من گران آمد که من بعد آن روز به مدت یک سال کلیه کتاب های ریاضی دوستانم و کتابخانه مدرسه و شهر (بالغ بر بیش از 30 جلد) را امانت گرفتم و شب و روز و وقت و بی وقت حتی در صف شیرهای یارانه ای نوت هایم را می خواندم و بعد از یک سال تلاش شبانه روزی و اتمام کتب تا به امروز هیچ مطالعه ای در زمینه ریاضیات نداشته ام هر چند سالهاست شغل پاره وقت تدریس ریاضیات را برای خودم به عنوان شغل دوم برگزیده ام.