خدایا بعد مدت ها اومدم سمتت دمت گرم که دلمو شاد کردی
قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَیْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکُونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآیَةً مِنْکَ ۖ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
امروز هم با دکتر صادق رفتم و تا ایستگاه چهارم کلکچال که برنامه هفتم امام حسین بود و از ایستگاه سه تا چهار هم که عدسی بود و صبحونه و نشاط و البته نشاط
از این روزا زیاد شه و خدایا از این دوستان مثبت اندیش بیشتر قسمتم کن ...
اینو خواستم در اینستا بذارم ولی دلم نیومد ...
گاهی اوقات حس میکنم که در یک سلول انفرادی به وسعت دنیای بی کران محصورم...
وقتی نتوانی راحت زبان باز کنی و حرف بزنی و وقتی که کسی حرفت را نفهمد در میان لشکریان بی شمار باز هم تنهایی و با انفرادی فرقی نداری... اون موقع اگر حس انسانیت و احساس در وجودت زنده باشد این تنهایی دیوانهات میکند...
اوقاتیست که دل و دماغ هیچ کاری ندارم و ناگهان درونم از حس رضایت خالی میشود و چقدر این اوقات منفورند...
امروز سالگرد شهادت مردیست که مردانگی را ترجمه کرد.
#عباس_دوران
الحمدلله علی کل حال
واقعا نمی دونم که خدا رو چطور شکر کنم
خدایا شکرت به خاطر حال خوب دلامون
به خاطر عزیزامون
به خاطر حیاتمون
به خاطر ایمانمون
به خاطر نفس های زندگی مون
به خاطر لقمه نانی که دادی و گرسنه نیستیم
به خاطر سایه بانی که بالای سرمونه
به خاطر آزادی
به خاطر سلامتی
به خاطر حس امنیت
به خاطر همه چی
من چطور شکر این همه نعمت کنم.