خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خالی

خالی شدم ... تمام شدم 

نمی دانم چزا نه حوصله گوش کردن آهنگی رو دارم نه حوصله دیدن فیلمی و نه حوصله انجام کاری و یا حتی حوصله قدم به دست گرفتن

به معنی واقعی کلمه دلم گرفت...

خیلی وقتا منتظر یه کامنت تو وبم هستم.. منتظر یه احوالپرسی ساده توی پیامرسان ها ولی خیلی دردناکه که چقدر ساده آدم از یادها میره... 

کاش دنیا با ما مهربون تر می بود... کاش یکی میومد دستمو می گرفت و می گفت من باورت دارم و می دونم که می تونی..همین..این زیاده؟؟ خدایا من جز مهر به خلقت چه کرده ام که الان این قدر بی مهری می بینم؟؟؟

  • مسافر

ctrl+z

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مسافر