خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

حرف های مردونه

+ داداش میای حرفای مردونه بزنیم.

-باشه چشم

+داداش برای آیندت برنامه ریزی کردی؟

-مگه تو کردی؟

+آره، همه باید برا کاراشون برنامه ریزی کنند.

-خوب چی برنامه ریزی کردی؟

+ من اول اندازه امیر خاله می شم می رم پیش دبستانی، بعد اندازه ابوالفضل خاله می شم می رم مدرسه بعدشم می رم دانشگاه.

-خوب

+اونجا می خوام رشته"دکترحیوونا" رو بخونم و دکتر حیوونا بشم.

-پس میای تهران پیش من؟

+ نه من اینجا دانشگاه شهر خودمون می رم که شب ها برگردم خونه که مامان و بابا تنها نباشند؛ ولی غصه نخور پولدار شم با هواپیما میام پیشت.

- خوب

+ بعدش اول زن می گیرم که برام دوقلو ناز بخره که نوبتی یکی مون بخوابه و یکیمون مواظبش باشه البته می خوام سه تا بچه داشته باشم دو تا پسر و یه دختر

- خوب

+ زنم هم می خوام از ؟؟ (محرمانه) باشه شهر خودمون که اونم دلتنگ مامان و باباش نشه. مگه تو می خوای از تهران زن بگیری؟

- خوب اسم زنت چیه؟

+ الان که نمی تونم بگم. من همه چی رو باید بگم؟ من باید اول یکی رو انتخاب کنم بعد اونم من رو بخواد بعد میشه زنم.

-آها

+ بعدش کار کنم پولدارتر شدم یک تیبا می گیرم و کم کم یه زمین می گیرم و چند طبقه می سازم که مامان و بابا هم نزدیک باشن کمکی خواستن من باشم تنها نباشن. بعدش شاید خودمم چند تا گاو و گوسفند بگیرم.

-آها 

+ البته یه ماشین باری هم برا کارای کنار خودم می خوام ولی اول باید خونمو بسازم.

🤔🤔😯😯

 

  • ۹۹/۰۲/۱۵
  • مسافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی