خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

پروانه

دیشب خواب یه پروانه قشنگو دیدم که از دیدنش سیر نمی شدم. بلند شدم و فکر کردم یادم اومد که سالروز تولد مرحومه خانم پروانه وثوق هست، مادرترزای کودکان سرطانی ایران و یکی از اسطوره هایی که خیلی دوستش دارم. 

توی قرآن داریم که خدا گفته برای هیچ کس دو تا قلب قرار نداده (ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ)، حالا از بخت بد روزگار همون یه قلب من هم سال قبل شکست. ولی من ترمیمش کردم و همه ذرات خورد شدشو دوباره کنار هم گذاشتم. الان می فهمم خدا در قلوب شکستس (أنا عند المنکسرة قلوبهم لأجلى) یعنی چه. شاید پروانه ی افسانه ای ایران و مادرترزای فارسی زبان ما هم یه روز قلبش شکسته بوده...

بعد صرف صبحونه تصمیم گرفتم تا محل کارمو قدم بزنم یهو چنان بارونی اومد که الان تو آلاچیق پارک پناه گرفتم. 

  • ۰۲/۰۲/۳۱
  • مسافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی