اینو خواستم در اینستا بذارم ولی دلم نیومد ...
گاهی اوقات حس میکنم که در یک سلول انفرادی به وسعت دنیای بی کران محصورم...
وقتی نتوانی راحت زبان باز کنی و حرف بزنی و وقتی که کسی حرفت را نفهمد در میان لشکریان بی شمار باز هم تنهایی و با انفرادی فرقی نداری... اون موقع اگر حس انسانیت و احساس در وجودت زنده باشد این تنهایی دیوانهات میکند...
اوقاتیست که دل و دماغ هیچ کاری ندارم و ناگهان درونم از حس رضایت خالی میشود و چقدر این اوقات منفورند...
- ۰۲/۰۵/۱۱