خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۱ مطلب با موضوع «شعر سحر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

بعد از سحری یک ساعتی تا اذان صبح وقت داشتم و از شدت خستگی راه کوه را پیش گرفتم. عالی بود. انرژی مضاعفی گرفتم. تصمیم گرفتم این 30 سحر مهمانی خدا را اگر عمری بود به تصویر بکشم.

شعر امروز: 

شب که سحر می کند، خدا نظر می کند***بنده چقدر بی حیاست، خواب سحر می کند.

حرف امروز را از مزار شهدا انتخاب کردم..

+نورالشهدا..مرتفع ترین یادمان جهان..جمعه پنجم اردیبهشت 99

  • مسافر