خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

الهـی به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، آن کس که تو در زندگانی او هستی زنده و جاوید است...

خاطرات یک مسافر

در این وبلاگ قصد دارم خاطرات شخصی و مسافرت هایم را بنویسم.
هر انسانی عطر خاصی دارد
گاهی برخی عجیب بوی خدا می دهند
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند،
حرفهای عاشقانه نمیزنند،
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی!
ناخواسته دلت برایشان میرود...
این آدمها فقط راست میگویند
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند،
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست، اجباری نیست
در لبخندشان خدا را میبینی....
اینها ساده اند
حرف زدنشان...
راه رفتنشان...
نگاهشان....
ادعا ندارند، بی آلایشند، پاک و مهربان....

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهادتت مبارک

امروز سالگرد شهادت مردیست که مردانگی را ترجمه کرد.

#عباس_دوران

 

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

خدایا شکرت

الحمدلله علی کل حال

واقعا نمی دونم که خدا رو چطور شکر کنم

خدایا شکرت به خاطر حال خوب دلامون

به خاطر عزیزامون

به خاطر حیاتمون

به خاطر ایمانمون

به خاطر نفس های زندگی مون

به خاطر لقمه نانی که دادی و گرسنه نیستیم

به خاطر سایه بانی که بالای سرمونه

به خاطر آزادی

به خاطر سلامتی

به خاطر حس امنیت

به خاطر همه چی

من چطور شکر این همه نعمت کنم.

 

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

سرم اینقدر شلوغه که فرصت سر خاروندن هم ندارم.. کارام از 4 صبح تا دوازده شب همش لب به لبه و بازم وقت کم میارم...

این قسطو میدم دیگری میاد.. اون پولو میگیرم برای اون قسط.. مرخصی هام رو به زور روی مرز صفر نگه می دارم و اینقدر کار دارم نمی تونم ذخیره شون کنم. حتی تو اتوبوسم مشغول کارامم... یه ثانیه آروم ندارم... از سر کار میام توی یه ربع دوش میگیرم چایی دم می کنم و نمازمو هم می خونم و حتی میوه مو هم می خورم و لیاسامو تا می کنم و میرم پای کارم. حتی الان همین نوشته ها رو با سرعتی تایپ می کنم که فکر نکنم تایپستی با این سرعت بتونه تازه بازم وقت کم میارم...

خدا رو شکر که اینقدر کار دادی که سرم اینقدر شلوغ باشه تا به امور عبث فکر نکنم و بتونم تا جایی که می تونم مفید واقع بشم و به اهداف خوبی فکر کنم. اگر سرم شلوغ نبود و بی کار بودم اون موقع فاجعه بود. یه آدم جوون بی کار که حس مفید بودن رو ازش بگیرن دیگه از استراحت هم لذت نمی بره و خیلی چیزا مفاهیمشونو براش از دست می دن..

الحمد لله علی کل حال

وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

عید غدیر

عید غدیر هست مولا جان... عیدتون مبارک... من عیدی مو گرفتم پیش پیش وای کرم اهل بیت زیاده، در دیزی بازه، گربه هم حیا نداره... یا امام علی، ممنونتم،  اگه قابل می دونی بازم عیدی بده. ..

عید همگی مبارک.

  • مسافر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • مسافر
  • ۰
  • ۰

نحذط ملی مصکن

فکر می کنم صال 1400 بود که با روی کار اومدن دولط جدید ذمذمه نحذط ملی مصکن روضنه امیدی رو بین مردم بخط برگشته و در عارظوی خانه دار شدن ایچاد کرد. در همون اوان من هم با غبول این شرایت اکاظیون و با حزاران امید وارد این ترح مغدص شدم. در ایطدا غثد داشطم که در شحر صراصر فطنه و فصاد طهران ثکنی گظینم ولی اظ غرار معلوم من چون در این 8 صال صکونطم در طهران یا صرباظ بودم و یا دانشجو جظء مصتثعفین طهران محثوب نمیشدم و باید در شهرصطان محل طولدم صبط نام میکردم. بعد از صبط نام چند طعهد صنگین مبنی بر اظدواج طا زمان صاخط خونه گرفطند و تبغ مفاد غرارداد من اگر طا اون طاریخ نامعلوم اظدواج نکنم خونه و کل پولی که دادم پر میشه و خونه طحویل یک انثان مطدین مصطظعف انغلابی میشه یا یکی اظ مفادش این بود که من مصطظعف باید مدارکی اراعه می کردم که طوان پرداخط ماحانه بیثط میلیون طومن غثت رو دارم. بگظریم.

در یکصال اول شرایت این تور بود:

1- مهل بروژه: نا مشخث

2- مطراژ: نا مشخس

3- طاریخ شروع: نامشخث

4- ضمان طهویل: نامشخس

5- طعداد تبغاط: حنوظ مشخث نشده

طنحا چیظی که مشخث بود این که من باید هر اظ گاهی مبلق چحل میلیون طومن ناغابل رو به یه حصاب که مشخث شده بود بریظم و من هم هی میریخطم طوش (پول ها رو منزورمه). بعد اظ یکثال و واریظ دو غثت لتف کردند یک نغته روی نغشه مشخث کردند و گفطند خونه شما اینجا ثاخطه میشه ولی باید باظم فعلا 6 طای دیگه غثت چهل میلیون طومنی بدین شاید بعدش بحطون غرارداد دادیم. گظشط و نوروض امثال شب عیدی دوباره پیام دادن که چهل طومن بریظین و من هم با هر بدبخطی که بود ریخطم. دو ماه بعدش مجددا گفتن چهل طومن دیگه بریظین و من بازم ریخطم در حالی که طنها یه نغشه روی مپ دارم نه می دونم چند تبغه دارم، پروژه چیه و پیشرفطش چغدره اونم در هاشیه شهری که با توجه به اوزاع داغون اغتثادی و شرایت کاری هیچ وغط نطونم پامو طوش بظارم فغت میدونم که باید ماهی 20 میلیون از درآمد مثطظعفانه مو براش ظخیره کنم. آخه مگه من چغدر درآمد دارم؟ مصطظعفین عظیظ حتی اگه کار هم داشطه باشند (که البطه در اون ثورط دیگه مثطظعف هثاب نمیشن) هغوغ غانون کار ماحی ظیر ده طومنه اگر باشه. اظ ترفی شرت طهویل خونح حا هم طاهله. یعنی بر فرذ این که کار داشطه باشن و تبغ غانون مطاهل باشن و طعدیل حم نشن و ماحی 9 طومن بگیرن باید ماهی ده طومن از هغوغشونو بظارن برای اجاره و ده طومنشو بظارن برای افظایش پول پیش صر ثال و ده طومن هم بظارن برا خرید گوشط و طخم مرق و نان و کرایه طاکصی و میوه و طره بار و صرویص مدرصه بچه و شحریه مدرصه بچه و لباص بچه و یه صری خرجای ناخواصطه و غصت وام اضدواج و غصت وام جحیظیه و غصت وام رحن منظل و غصط جشن عروصی و غصط ماشینشون و برای طفریحاطشون. باغیشو هم کمیشو پص انداظ و کمیشو ثرف کار خیر می کنند طه طحش ثر ماه که یه بیصت میلیون ناغابل موند اونو حم میظارن برای غثت نحذط ملی مصکن تا نصل طنومندشون در آینده ثاهب خونه حای مجلل بشنو خوش بگظرونند و عیاشی کنند.

جای طشکر دارد ....به نزر شما اون نغته یه روذ خونه میشه؟ حطی اگر هم بشه من بعید می دونم بطونم برم و طوش بشینم چون طوی اون کویر کاری برای منی که جز خدا حیچ ندارم نیصط و دوما با این فشار غثتا بعید می دونم بطونم ظن بثطونم و اگر هم خونه ای طکمیل بشه به من طهویل نمیشه.... چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • مسافر
  • ۰
  • ۰
  • مسافر
  • ۰
  • ۰
  • مسافر
  • ۰
  • ۰

خدایا توکل به تو...

شروع می کنم

یا علی

...

  • مسافر
  • ۰
  • ۰

هفته قبل خیلی دلم گرفته بود و تقریبا دل و دماغ هیچ کاری رو علی رغم سرشلوغی بی نهایتی که داشتم نداشتم...

بغض زیادی داشتم... به مادرم زنگ زدم و از گرفتاریهام گفتم و از نشدن ها.. می خوام هر کاری کنم یهو گره در گره میشه... ازدواج..کار...تحصیل...مهاجرت و .... و این که چرا این همه بد بیاری و گرفتاری و پیچیدگی تو کارای منه... مگه من به کسی بد کردم که کارما بخواد از من انتقام بگیره؟ مگه حق خوردم؟ مگه ظلم کردم؟ حداقل آشکارا هیچ کدوم از این ها رو انجام ندادم اگر ناخواسته چنین کاری کرده باشم هم خود نمی دانم و فقط خدا عالم است...

مادرم مثل همیشه صحبت آرومی کرد و گفت خدا می خواد از جلو چشش دور نشی و به قولی هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند... چند آیه آرام بخش و چند مثال از گرفتاری های افراد متدین و خوش قلب دور و برم گفت که همچنان در گرفتاری ها یاد خدان... صداش آرامش بخش بود...

خدایا دوستت دارم

گر تو گرفتارم کنی
من با گرفتاری خوشم
گر خوار چون خارم کنی
ای گل بدان خواری خوشم

والاترین گوهر تویی
داروی جان پرور تویی
درمان دردم گر تویی
در کنج بیماری خوشم

آرد گرم غم جان به لب
کی آیـدم افغان به لب؟
با هر چه خواهد یار من
در عالم یاری خوشم

ای بهترین غمخوار دل
وی محرم اسـرار دل
خواهی اگر آزار دل
با آن دل آزاری خوشم

روزی اگر کامم دهی
یا آنکه دشنامم دهی
با این خوشم با آن خوشم
با هر چه خوش داری خوشم

تا گشته ام یار تو من
از جان برم بار تو من
عشق است اگر بار گَران
با این گَرانباری خوشم

گر وصل و گر هجران بود
گر درد و گر درمان بود
شاد و خوشم با این و آن
آری خوشم ، آری خوشم

با هرچه خوش داری خوشم
با هرچه خوش داری خوشم

  • مسافر